دفتری که پیش روی شماست با عناوینی چون خاکِ آفرینش قُقنوس، خرمنهای سوخته و بر شانههای عشق که البته این تمام دفتر را در بر نمیگیرد. آنچه که هست برخی از این قطعات سرشار از احساس و ذهنیتهای شکل گرفتهای است که سخت به دل و جان مینشیند و در عین حال احساسی است که شاعر و آفریننده این دفتر خانم لیلا باقری طولابی در چنین دفتری به نظم آزاد منتهی با برخورداری از تکنیک متعارف شعر سپید و گاه به نوعی بیوزن سروده است. آنچه که در این منظومه مانند، به چشم میخورد نوعی نظام ایماژی است. برخی از محققان وادی شعر معتقدند که شعر فارسی یا تابع نظام ارسطو - کانتی است که اساس آن بر وضوح و روشنی معناست یا تابع نظام بودلری که مبتنی بر ابهام هنری میباشد و عدم وضوح معناست. در اینجا از قطعات ساخته شده هر خوانندهای میتواند هجمه یکی از این دو احساس را بر خود تبیین نماید و ذهن را متوجه آن کند یا به قول معروف "هر کس به قدر درکش میفهمید مدعا را" ممکن است یک شاعر در مقام شاعری و در لحظه سرودن شعر "عنصر مخاطب" را به عنوان یک عامل تعیین کننده در نظر نگیرد و شعرش را بر اساسِ ذوق فردی خود بسراید، نه مطابق با ذوق مخاطب و مخاطبان. اما عمده مطلب این است که شعر ساخته شده تا چه میزان توانسته است با مخاطب ارتباط پیدا کند. در این نکته شکّی نیست که یک طرف مسأله برای هر شاعری که شعرش را منتشر میکند، جذبِ مخاطب است، حتی وارستهترین شاعران هم نمیتوانند ادعا کنند که برای آن، مخاطب اصلاً اهمیت ندارد. همین که شاعری اقدام به انتشار شعرش کند، یعنی اینکه در نظر او مخاطب اهمیت دارد، منتهی برخی اصالت را به مخاطبان "عامه" میدهند و گروهی به طبقه "متوسط" و جمعی نیز به "نخبگان" واقعیت این است که بهترین معیار همان حقیقتی است که نظامی عروضی قرنها پیش اعلام کرده است و میگوید: «شعری که عامه دریابند و نخبگان بپسندند»