شعر كلاسيك و به هم بافته و تافتهي اميرپور امرايي را در بين شاعر ديار
ادبخيز لُر و در قياس با ساير بزرگان اين عرصه بيشتر ميپسندم. در مواردي بسيار،خواندن برخي شعرهاي وي به حق مرا مفتون خود كرده، بدون اين كه بخواهم علتش را كشف كنم. از تفرج در آن دنياي شاعرانه لذت ها بردهام و بر سرايندهاش درودها از بن دندان فرستادهام و ميفرستم. بارها ديده بودم حسي رمنده و گريزان در دل سرودههاي
وي پنهان شده كه هرچه بيشتر سراغ آن را بگيري به معاني بكر و تازهاي در حوزهي تعالي شعر برمي خوري.
شعر امير و قالبهاي طنز آن نظير ايرج ميرزا در ميان طبقات مختلف شعرهاي اصيل و سخنسنج و از هر گروه و دستهاي طالبان و خواهان فراواني دارد.
به خوبي ياد دارم حدود سال هاي 60 و 61 كه وقتي يك دو غزل و يك طنز زيباي وي را براي شادروان بيژن ترقي ترانهسراي موفق پنجاه سال اخير خواندم به خوبي احساس شادي آميخته با شگفتي را در چهر ه وي احساس كردم. نمي دانم تنها در فرهنگ ما اين گونه است يا اين كه يك ويژگي فرهنگ بشري است كه طنز و گاه هزل اگر با خنده و شوخي همراه باشد و حدودي از خط قرمزها هم در آن رعايت شده باشد
در ميان طبقات مختلف طرفداران بيش تر ي دارد. حتي شاعر بزرگي چون مولانا جلال الدين بلخي هم چاره اي نديده جز اين كه در پاره اي موارد به اين حوزه ها وارد شود.
در بين شاعران مطرح ايران بزرگاني چون: سعدي، عبيد زاكاني، سوزني سمرقندي،يغماي جندقي، جيحون و سيحون يزدي نيز در حوزه ي طنز و مطايبات خاص به جلوه هاي شعري خود در بين عامه مردم طراوت و نشاط بخشيده اند.
در بين شاعران لُر و لك زبان مرحوم اميرپور امرايي به حق درخشيده است. حتي در اين عرصه صور خيالي كه برمي گزيند چنان دلكش و باحال است كه به سادگي نميشود از كنار آنها گذشت. نوعي عاطفهي شوخ و شنگ چاشني آن است كه هم چهرهي خواننده را سرخ ميكند و هم بر گوشهي لبش خندهاي مينشاند. در بسياري موارد هم
ميشود گفت نماد و نمود اين طنزها به هزل و هجو تبديل مي شوند.
بخشی از تفریط کتاب به قلم: علي جعفر غضنفري (خامه ي بيدل)