اگر کاروانی در نظر بگیریم که با امکانات لازم از مبدأیی به سوی مقصدی در حال حرکت است، این کاروان مدیرانی با تجربه دارد که آن را مدیریت و مراقبت میکنند، مسیری که در آن در حال حرکتند گردنههای صعبالعبوری دارد و دزدان و غارتگرانی بیرحم در آن گردنهها در کمیناند. اینجا است که حرکت در آن مسیر از طرفی خیرخواهی و دلسوزی مدیران را میطلبد و از طرف دیگر هشیاری و هدایتپذیری اهل کاروان را لازم دارد و نیز ارتباط مستمر آنان با مدیران کاروان را میطلبد؛ باید به گونهای این ارتباط و هماهنگی بادَوام باشد که اگر حادثهای برای برخی از اعضای کاروان پیش آمد، مدیران به کمک آنان شتافته و مشکلات آنها را حل نمایند. البته این در صورتی است که اعضای کاروان با مدیران مربوطه همدل، همراه و همعقیده باشند.
امّا اگر تعدادی از اهل کاروان با مدیران همعقیده و همدل و همراه نباشند و مسیر خود را از مقصد اصلی بدون هماهنگی با مدیران و احیاناً با پرخاشگری به آنان جدا نمایند و ارتباط خود را با کاروان و مدیران قطع نمایند، در این صورت اگر آنان لغزشی پیدا کنند که پیدا خواهند کرد، مدیران کاروان هیچگونه امدادرسانی نسبت به آنان انجام نخواهند داد.
مسأله توسل و شفاعت اینگونه است؛ کاروان بشریّت از آغاز خلقت از مبدأیی که دنیا است در حال حرکت به سوی مقصدی ميباشد که آخرت است.
مدیران این کاروان پیامبران و اولیای خدا هستند، مسیر دنیا تا آخرت و مقصد نهایی که جوار حقّ است گردنههای سختی دارد، به عبارت دیگر این مسیر هم مشکلات مادّی و دنیایی را دارد و هم مواقف آخرت را از مرگ تا روز حساب. ارتباط برقرار نمودن با مدیران این کاروان - یعنی پیامبران و امامان و اولیای خدا - در این دنیا لازم و ضروری است و این همان توسل است که بدون ارتباط برقرار کردن با مدیران، مسیر اهل کاروان برای آنان نامعلوم خواهد بود، همچنین شناخت گردنهها و راهزنانِ مسیر برای آنان مشکل است. لِذا ارتباط برقرار نمودن اهل کاروان با مدیران مربوطه ضروری است که در صورت پیش آمدن گرفتاریها و مشکلات به آنان کمک نمایند، آن کمک و رفع مشکلات در مواقف و گردنههای قیامت به نیازمندان همراه، از طرف مدیران، همان شفاعت است.
اما آنان که در دنیا ارتباط خود را با اهل کاروان آخرت - پیامبران و امامان و اولیای خدا - قطع و از توسل به آنان امتناع ورزیدهاند در آن گردنهها بهرهای از شفاعت نخواهند داشت.